حالا که میروی، بیچاره قلب من
مداح: حاج محمدرضا بذری
هیئت یا فاطمه الزهرا سلام االله علیها (بیت الزهرا سلام الله علیها بابل)
شب دهم محرم ۱۳۹۸
نمایش فایل جهت پخش یا دریافت با کیفیت اصلی
نمایش فایل کامل به همراه روضه جهت پخش یا دریافت با کیفیت اصلی (روایتی سوزناک از وداع در شب دهم)
متن: (در ادامه)
حالا که میروی، بیچاره قلب من
بعد از یه عمر حسین، سخته جدا شدن
گریهام گرفته ببین، بیتابی منو
باید بهت بدم، این کهنه پیرهنو
میری اما، کاش آرومتر میرفتی
ای کاش داداش، بی انگشتر میرفتی
بعد عباس، اینها با ما لج کردند
راهشونو سمت خیمه کج کردند
بری داداش تو این غربت میمیرم
تنها با این زن و بچهات میمیمیرم
گوشوارهها میرن غارت، میمیرم
میبینم از رو تل، صحرای محشره
افتادی رو زمین، دورت یه لشکره
نزدیک شدن دارن، سرنیزه میزنن
جا نیست و نیزه رو، بر نیزه میزنن
تنگه گودال، دست و پاتو میبنده
میخوای پاشی، نیزه راتو میبنده
دور گودال، یک عده پا میکوبن
پیرمردا، دارند عصا میکوبن
به گریهی تو خندیدن، واویلا
غریبی تو رو دیدن، واویلا
پیراهنت رو دزدین، واویلا
رفتند همه ولی، قاتل تو نوبته
وقت بریدنه، وقت جسارته
هر جوری شد تو رو، باید خلاص کنم
حتی به قاتلت، من التماس کنم
اون بی حیا، داره کجا میشینه
تو جون میدی، اما سینهات سنگینه
داره جلو، چشم مادر میبُره
من بمیرم، از پشت سر میبُره
موی سرت تو دستاشه، واویلا
خون سرت رو میپاشه، واویلا